داستان راستان -  جلد دوم

اثر: شهید استاد مرتضی مطهری

حتی برده فروش

ماجرای علاقه مندی و عشق سوزان مردی که کارش فروختن روغن زیتون بود نسبت به رسول اکرم، معروف خاص و عام بود. همه می دانستند که او صادقانه رسول خدا را دوست می دارد و اگر یک روز آن حضرت را نبیند بی تاب می شود.

او به دنبال هر کاری که بیرون می رفت، اول راه خود را به طرف مسجد یا خانه رسول خدا یا هر نقطه دیگری که پیغمبر در آنجا بود کج می کرد و به هر بهانه بود خود را به پیغمبر می رساند، و از دیدن پیغمبر توشه بر می گرفت و نیرو می یافت، سپس به دنبال کار خود می رفت.

داستان راستان - شهید استاد مرتضی مطهری - کارهای خانه

داستان راستان - شهید استاد مرتضی مطهری - شکایت از شوهر

داستان راستان - شهید استاد مرتضی مطهری - اذان نیمه شب

داستان راستان - شهید استاد مرتضی مطهری - گواهی ام علا

داستان راستان - شهید استاد مرتضی مطهری - خیار فروش

داستان راستان - شهید استاد مرتضی مطهری - حتی برده فروش

داستان راستان - شهید استاد مرتضی مطهری - بازنشستگی

پیغمبر ,رسول ,مرتضی ,برده ,داستان ,استاد ,مطهری حتی ,مرتضی مطهری ,برده فروش ,خود را ,رسول خدا ,استاد مرتضی مطهری ,شهید استاد مرتضی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانستنیهای عالم... وبلاگ دانش‌جویی قلمدان بلاگی برای سن فایل اشعار ناب فارسی اسمارتاف تراکم اندیشه‌ها مشاوره مهندسی مکانیک مولن روژ با هم ، راه